سالی که نکوست از بهارش پیداست...........
در این سی وچند سال عمری که از خدا گرفته ام عیدهای زیادی رو گذراندم ولی این عید چه بی پروا عربده کشان مرا در التهاب روزگار غلطاند تا کامی از جشن نوروز بر لبانم ننشیند ,
این نوروز با شهادت بانوی دو عالم همراه بود و ماتم در دیدگانم جاری قلبم سخت فشرده و روزگارم بی رمق
از همان واپسین ورورد به سال جدید بر بستر بیماری تا این اواخر که باید دوباره به روال عادی باز می گشتم .
بیماری همنشین من شده ظاهرا میکروب ها به اعماق افکار ما رسوخ می کنند و آن زمان که ضعیف تر از همیشه هستیم به ما حمله می کنند و این ضعف با پریشانی که همراه باشد چندبرابر می شود ........
در این روزگار تنها تکیه گاهم پدر و مادرم بودند و البته که خدا از بالا به ما می نگریست , ذکر هر روزه ام آیت الکرسی بود که نجاتم دهد هنوز از سرانجامم بی اطلاعم فقط می دانم بر دشمنم پیروز شدم و نقاب از صورت فرد متقلب افتاد خود را رسوا کرد و من در سکوت به نظاره نشستم ............... وجدان ترازوی دیجیتالی است که در ذهن تنظیم شده و این موهبت عظیمی است ....... خسته از این هیاهوی دنیایی فقط تحمل می کنم .&&&
naghmehdavoodi از نظرم هر چی خدا به ما داده بهترین هست .مثل پدرومادرم که بهترین والدین دنیا هستند یا خواهرهام و برادرام . همین طور همسرم بهترین و شریف ترین مرد روی زمین هست و دخترم که بی نظیره زندگیم بسته به زندگی تک تکشون هست |